عوامل مؤثر بر ايجاد شوق عبادت
چکیده
عبودیت به معنای درك مملوکیت مطلق مستلزم آن است که همه افعال آدمي به قصد قرب الهی انجام شود و همه آنها در اينصورت، عبادت محسوب ميشود. در این نوشتار بعد از تبیین این مطلب، عوامل شوق آفرین براي عبادت در دو بخش عوامل درونی و بیرونی ذكر شده و در ضمن توصیههایی از بزرگان دینی، توشه راه میگردد.
درآمد
پرستش معبود از جمله امور فطری انسان است که گاه در اثر اشتباه، در گونههای ديگر از جمله پرستش بتهای چوبی و سنگی، خورشیدپرستی و بندگی انسانی دیگر تبلور یافته است.
خداوند حاکم مطلق و سزاوار الوهیت است و شناخت عظمتش، مستلزم سرسپردگی به فرامین اوست.
حس آرامشی که از عبادت پروردگار نصیب انسان میشود، شوق آفرین است؛ اما غبارهای معصیت، روزمرگی و دوری از عبادت واقعی که حضور معبود در آن درک شود، از این شوق میکاهد.
برای احیای شوق عبادت باید در شأن بندگی و عبودیت خویش و در عظمت مقام محبوب تأملی دوباره نمود و از توصیه بزرگان دین که طی مسیر سلوک کردهاند، بهره جست.
1. مفهومشناسی عبادت
عبودیّت در لغت به معنای اظهار کوچکی و خضوع در برابر معبود [1] و اطاعت و فرمانبرداری از او[2] و پرستش اوست[3]. مفهوم قرآنی عبادت با معنای اطاعت و خضوع همراه است اما با معنای آندو مساوی نیست؛ زیرا عبادت برای غیر خدا حرام است ولی اطاعت و خضوع در همه مواردی که برای غیر خدا باشد، ممنوع نیست[4] مثل اطاعت و خضوع در برابر پدر و مادر. علامه طباطبایی(ره) عبودیت را به معنای مملوکیت میداند و معنای عرفی عبادت را که عبارت است از خضوع همراه تقدیس الهی، از لوازم مملوکیت مطلق برمیشمرد.[5] براین اساس، عبودیت یعنی اینکه موجودی باشعور، مِلک دیگری باشد. از این رو، خداوند، که مالک همه چیز است، همه انسانها و فرشتگان و سایر موجودات با شعور عبد اویند و کسی که این عبودیت را برنتابد، استکبار ورزیده است. کسانی به عالم ربوبی راه پیدا میکنند که تمام هستی خود را ملک خدا دانسته، استقلال و استکبار را از پندار و رفتار خود بزدایند. ازاینرو، خداوند در قرآن میفرماید: وَ لَهُ مَن فِي السمواتِ والأرضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لاَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لاَ یَسْتَحْسِروُنَ و هر كه در آسمان ها و زمين است براى اوست و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبّر نمىورزند و درمانده نمىشوند (انبیاء/19). پس حقیقت عبودیت، پایداری و پاسداری و راستیورزی بر پیمان فطری است که اهل ایمان در روز ازل بستهاند، در مقابلِ پندارزدگی و فریفتگی اهل دنیا که خیانت به میثاق ملکوتی و زیر پا گذاشتن فطرت است.
امامخمینی(ره) در معنای عبادت میفرماید:
عبادت را اهل لغت به معنای غایت خضوع و تذلل دانستهاند و گفتهاند چون عبادت اعلا مراتب خضوع است پس لایق نیست مگر برای کسی که اعلا مراتبِ وجود و کمال و اعظم مراتبِ نعم و احسان را دارد؛ و از این جهت عبادت غیر حق، شرک است. و شاید عبادت - که در فارسی به معنای پرستش و بندگی است - در حقیقتش بیش از این معنا که گفتهاند، مأخوذ باشد و آن عبارت است از خضوع برای خالق و خداوند، و از این جهت، اینگونه خضوع ملازم است با اتخاذ معبود و اله و خداوند، یا نظیر و شبیه و مظهر او، مثلاً؛ و ازاینجهت عبادت غیر حق تعالی شرک و کفر است. و اما مطلق خضوع بدون این اعتقاد یا تجزُّم به این معنا -و لو تکلّفاً- و لو به غایت خضوع برسد، اسباب کفر و شرک نمیشود؛ ... پس احتراماتی که صاحبان مذاهب از بزرگان مذهب خود میکنند با اعتقاد به آنکه آنها بندگانی هستند که در همه چیز محتاج حق تعالی هستند، ... به هیچ وجه شائبه شرک و کفر در آن نیست.[6]
بنابراين، عبودیت، اطاعت بیقید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمينههاست و ازاينرو، عبادت، مفهوم بسیار گستردهای پیدا میکند و در قالبِ اين معیارِ کلی در میآید که آنچه برای خدا انجام میگیرد، عبادت است. این برداشت از عبادت، کمیت و کیفیت مخصوصی ندارد، از بیل زدن یک کشاورز در مزرعه گرفته تا چشمپوشی از میلیاردها ثروت در راه خدمت به انسانها که نهالهای باغ خداوندیاند، از مطالعه یک سطر دانش برای رسیدن به قوانین واقعی هستی گرفته تا تلاش برای پاسداری از مرزهای ایدئولوژیک نظام اسلامی، از کارگری برای تأمین معیشت و از مدیریت صحیح کارفرما گرفته تا خانهداری و بچه داری زنی در خانه، همه و همه با شرط قصد قرب الهی، عبادت معبود یگانه است؛ البته عبادت به معناي ويژه خود يعني اعمال و اوراد شرعي چون نماز و دعا و ساير عبادتهاي مقرّر شده در شرع مقدس نيز از مصاديق عبادت كلي است كه برای به خود آوردن جدّی انسان است تا به سوی کمال رهنمون گردد و روان آدمی به تدریج در این عبادات صیقل یابد تا جلوه جمال الهی را ببیند.
قرآن، که عبادت را به عنوان هدف خلقت و روزی خاص برای انسانهای با ایمان معرفی میکند،[7] از آن جهت است که عبادت - طبق مفهومی که بیان شد - رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدامحور میسازد و موجب تقرب انسان به خدا و هدفمندی و معناداری زندگی میگردد. آنگاه در چنین دیدگاهی، دنیا عبادتگاه دوستداران مقام شامخ ربوبى است.[8]
2. عوامل ایجاد شوق عبادت
اولین نکته در عبودیت، راهیابی به مرتبه کمال عبادت است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد و جز در راه او گام برندارد و هرچه غیر اوست را فراموش کند. تلاش برای رسیدن به این درجه از کمال، نياز به انگیزه و شوق وافري دارد و برای ایجاد شوق به عبادت در خویشتن و حرکت به سوی عبادت کامل به عوامل و راهکارهای ذيل توجه داده میشود:
1-2. عوامل درونی
الف. معرفت و درك عظمت معبود
معرفت مقدمه عبادت است بلكه حقيقت عبادت كشف معرفت حاصل از فعل عبادي است. ازاینرو، علامه طباطبایی مینویسد:
پس معلوم مىشود كه حقيقت عبادت اين است كه بنده، خود را در مقام ذلت و عبوديت واداشته، رو به سوى مقام رب خود آورد و همين، منظور آن مفسريست كه عبادت را به معرفت تفسير كرده است[9] و مىخواهد بگويد: حقيقت عبادت همان معرفتى است كه از عبادت ظاهرى به دست مىآيد.[10]
رابطه معرفت وعبادت به اين صورت قابل تبيين است كه از سویی، انسانی که معرفت شایسته به خدا ندارد، آنگونه که سزاوار است عظمت و حرمت او را پاس نمیدارد و هر اندازه آدمی به فرامین الهی و ارزش عبادت آگاهی بیشتری داشته باشد، عبادتی پربارتر خواهد داشت و از سویی دیگر هر عبادتی که به صورت صحیح انجام پذیرد، دل را برای کسب معرفتی بالاترآماده کرده، او را به عبادتی دیگر وامیدارد. در تفسیر این سخن و برای روشن شدن بحث به کلام فیض کاشانی اشاره میشود که وی مینویسد:
هر عبادتی که بر وجه صحیح آن انجام گیرد، صفایی در دل به جا میگذارد که دل را برای حصول نور و شرح صدر و معرفت و یقین دیگری آماده میسازد؛ سپس همین نور و معرفت و یقین جدید او را به عبادت دیگری وامیدارد و آن هم به نوبه خود ... تا آنجا که خدا بخواهد پیش میرود. مَثَل چنین شخصی، مَثَل کسی است که با چراغی در دست در تاریکی راه میرود و هر قسمتی از راه که برایش روشن میشود، در آن گام مینهد تا قطعهای جلوتر را روشن کند.[11]
به اين ترتيب، هرچه شناخت آدمي رو به تكامل ميرود ذوق و شوق او براي عبادت بيشتر خواهد شد. آنكس كه لذت حضور عرفاني را درك كرده، در پي نورانيت بيشتر گام خواهد برداشت.
ب. حضور قلب
یکی از شرایط کمال عبادت، حضور قلب در هنگام انجام عبادت است. حضور قلب روح عبادت است و اگر عبادات اين روح را نداشته باشد و صرف لقلقه زبان و اعمال ظاهري باشد، به مرور زمان جذابيت خود را از دست ميدهد. ازاينرو، براي بقاي هميشگي شوق به عبادت نبايد از اين امر غافل شد. علامه طباطبایی در مورد احساس حضور در مقابل معبود میفرماید:
در عبادت، حضوری دو جانبه وجود دارد: یکی حضور خداوند به عنوان معبودی حاضر و روبرو است چنانکه در آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ حیث التفاتی از غیبت به حضور[12] تبدیل شد تا پس از حمد او و ذکر اوصافش به تخاطب با پروردگار بپردازد که تنها تو را میپرستیم چون حق پرستش او اين است كه او را حاضر و روبرو بدانيم. اما از ناحيه بنده، حق عبادت اين است كه خود را حاضر و روبروى خدا بداند و آنى از اينكه در حال عبادت است، غايب و غافل نشود و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد و نيز عبادت خود را قسمت نكند كه در يك قسمت آن مشغول پروردگارش شود و در قسمت ديگر آن، مشغول و به ياد غير او باشد.[13]
شدت این حضور قلب است که انسان را به اخلاص و کمال عبادت میرساند تا در عملش شريكى براى خدای سبحان نتراشد و دلش در حال عبادت وابسته به جايى نباشد، نه به اميدى و نه از ترسى حتى نه اميد به بهشت و نه ترس از دوزخ. در نقطه اوج چنین اخلاصی است که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
إِلَهِي مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي ثَوَابِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.[14]
(بارالها!) من تو را نه به طمع بهشت میپرستم و نه به جهت ترس از آتش دوزخ بلکه تو را شایسته معبودیت میبینم و میپرستم.
با وجود احساس حضور است كه شوق بنده براي فرا رسيدن زمان عبادت دوچندان ميشود. اين احساس كه در هنگام عبادت، اجازه سخن گفتن با خالق آفرينش و معشوق هستي، يافته است باعث ميشود تا شوق عبادت بيش از پيش در انسان باقي بماند.
ج. تقوا
چگونه ميتوان انتظار داشت كسي كه روان خود را به گناه آلوده كرده است، همچنان شوق انجام اعمال عبادي را در خود زنده نگهدارد. عبادتي كه تقوا را به همراه نياورد نوعي انجام ظاهري عبادت بدون توجه به لُبّ آن است. در قرآن کریم تقوا را نتیجه عبادت معرفی میکند.[15] بزرگان ديني در تأثير تقوا بر ارتقاء معنوي تا آنجا پيش رفتهاند كه ترك معصيت را عبادت و ذكر عملي خواندند؛ محض نمونه، حضرت آیت الله بهجت(ره) با دستخطّ خویش مرقوم فرمود:
هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیات نیست ئ ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق بدون مراقبه دائمیه ما صورت نمیگیرد.[16] بعضی گمان میکنند که ما از ترک معصیت عبور کردهایم، غافلند از اینکه معصیت اختصاصی به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع (و زیردست) برای تخویف (و ترساندن)، ایذاء محرَّم است و تبسم به عاصی اعانت بر معصیت است.[17]
انسانی که بر اثر عبادت با مرتبهای از تقوا ملازم شد، خود را از منهیّات الهی دور نگه میدارد و حق بندگی را ادا میکند تا به درجه بالاتری از تقوا برسد؛ یعنی این تقوا خود راهنمای بنده برای عبادتی کاملتر و والاتر خواهد بود که در قرآن آمده است: إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً اگر از خدا بترسيد، خداوند قوه تشخيص حق از باطل را روزي شما مىكند. (انفال:29)
حضرت علی(ع) در توصیف عارف عابد و در بیان تأثیر تقوا فرمود:
(عابد عارف) عقل خویش را زنده کرده و نفس اماره را میرانده است؛ تا آنجا که اندام درشت او نزار شده و غلظت وجودش به لطافت بدل میگردد و برقی شدید برای وی میجهد و راه را به او نشان میدهد و او را به راه میاندازد و از دری به دری میبرد تا به در سلامت برساند.
پس، بايد تقواي الهي پيشه كرد تا لذت و نورانيت واقعي عبادت به آدمي چشانده شود وآنگاه علاقه و ذوق استفاده از چنين منبع فيضي در جان رخنه كند.
2-2. عوامل بیرونی
در بحث از عوامل شوقآفرين، نمیتوان از اثرپذیری عوامل بیرونی غافل شد. اسلام نیز به این واقعیت توجه کرده است. از جمله این عوامل مکان و زمان است. برخی مکانها و زمانها از شرافت خاصّی برخوردار شدهاند که باعث برکت و رفعت عبادت میگردد.
الف. مکان
عبادت در مکانهای یادآور خدا مانند مسجد، حرم اولیاء الهی، سرزمین عرفات و ... فضای حاکم بر روح آدمی را تغییر میدهد. قرار گرفتن در این مکانها اگر مانند حضور در عرفات كه به حكم شرع لازم است، لزوم شرعي هم نداشته باشد، به سبب نقش ایجابی که در کسب فیوضات دارد به مؤمنان و پویندگان طریقت توصيه شده است؛ چنانکه امام خمینی(ره) در کتاب آدابالصلاۀ مینویسد:
بدان كه سالك إلى اللَّه را به حسب نشئات وجوديّه مكانهايى است كه از براى هر يك از آنها آداب مخصوصه ايست كه تا سالك بدانها محقق نشود به صلاة اهل معرفت نائل نگردد.[18]
حضور در چنين مكانهايي زمينه را براي دريافت روحيات معنوي آماده كرده با تغيير روحيه جوّي شوقآفرين بر روح و جان آدمي حاكم ميشود.
ب. زمان
عبادت و راز و نیاز در هنگام سحر، روز جمعه، شب قدر و ... اثری شگرف در صفای درون دارد و عامل ترغیب بیشتر برای تهذیب نفس میگردد. نسیم لطف الهی در این زمانها به وزیدن در میآید و آن کس که خود را در بند خواب و خوراک کند در معرض آن نسیم قرار نخواهد گرفت؛ پس به سخن رسول گرامی اسلام گوش دار که فرمود:
إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا.[19]
همانا قطعاً در روزگار شما نسیمهایی وجود دارد پس هشیار باشید که خود را به آنها عرضه کنید.
در حدیثی قدسی، خداوند بندگان مشتاق خود را چنین توصیف میکند که:
آنان به غروب آفتاب چنان علاقهمنداند که پرنده به هنگام غروب به آشیانه خود پس چون شب آنها را فرا گرفت و تاریکیها درهمآمیخت و بسترها گشوده شد و تخت خوابها پهن شدند و هر دوستی با دوست خود خلوت کرد، آنان در پیشگاه من بر قدمهای خویش میایستند و صورتهایشان را به سوی من فرش زمین میکنند و با کلام من با من به منجات پردازند و با نعمتهای من، مرا تملق گویند، پس گاهی ناله میکنند و گاهی گریه و گاهی آه پردرد دارند و گاهی شکایت. ... . نخستین چیزی که من به آنان عطا میکند سه امر است:
(اول) از نور خودم به دلهای آنها میاندازم که با آن نور نسبت به من آگاهی یابند همانگونه که من از آنان آگاهم. دوم، اگر آسمانها و آنچه در آنهاست در میزان اعمال آنان باشد، من آن اعمال را برای آنان اندک میکنم. سوم، روی خود را به سوی آنها خواهم کرد؛ پس آنکس که من به او رو کنم، میداند که چه میخواهم به او بدهم.[20]
میرزا جواد ملکی تبریزی(قده) که از عرفا و بکّائین روزگار خویش بوده است، اینگونه بر نفس، تازیانه سلوک میزند و به شبزندهداري ترغيب ميكند:
پس ای نفس مسکین! به حال خود بنگر که اگر فرمانبر پروردگارت باشی، چگونه به آن مقام بالا و درجه والا که زبان از تعبیر آن عاجز، و بلکه عقل از تصورش حیران است، بالا خواهی رفت؛ زیرا با این ترقی که کنی پیشوای فرشتگان شده و ... و اگر با او سر عصیان داشته باشی و امر تهجد و شبزندهداری را سبک بشماری و دعوت به مناجاتش را ارج نگذاری محل بول شیطان خواهی گردید.[21] وه که چه رسوایی تو را است که با لذت خواب تو را از ربالعالمین غافل نمود.[22]
یکی از سفارشات امام خمینی(ره) برای حفظ شوق عبادت، انتخاب حال و وقت مناسب براي عبادت است. ايشان ميفرمايد:
وقتى را كه (سالک) براى عبادت انتخاب مىكند، وقتى باشد كه نفس را به عبادت اقبال است و داراى نشاط و تازگى است و خستگى و فتور ندارد، زيرا كه اگر نفس را در اوقات كسالت و خستگى وادار به عبادت كند ممكن است آثار بدى به آن مترتّب شود كه از جمله آنها آن است كه انسان از عبادت منزجر شود و تكلّف و تعسّف آن زياد گردد و كم كم باعث تنفّر طباع نفوس شود و اين علاوه بر آن كه ممكن است انسان را بكلّى از ذكر حق منصرف كند و روح را از مقام عبوديّت كه منشأ همه سعادات است برنجاند.[23]
نتیجهگیری
چون عبودیت به معنای مملوکیت مطلق، مستلزم اطاعت بیقید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینههاست، پس عبادت، بر هر کاری که برای خدا انجام میگیرد، قابل تطبیق است. مراد از خلقت، عبادت و خدامحوری است که باعث معنابخشی به زندگی بشر است.
در اسلام، برای رسیدن به عبادتی کامل و ایجاد شوق در انجام عبادات به عواملی در درون انسان، مثل تفکر و حصول معرفت، تمرین برای ایجاد حضور قلب و تلاش برای دوری از گناهان توجه داده شد و به همین صورت نباید از تأثیر عوامل بیرونی مثل مکان و زمان در برانگیختن روحیه عبادت و ذکر غافل شد. شبزندهداری، مراقبه و تقوا از اموری است که مورد سفارش بزرگان قرار گرفته است.
[1] . راغب اصفهانی، المفردات، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ماده «عبد»؛ ابن منظور، لسانالعرب، بیروت، دارصادر، بیتا، ماده «عبد».
[2] . شرتونی، اقربالموارد؛ فیروزآبادی، قاموسالمحیط؛ جوهری، صحاحاللغه، ماده «عبد».
[3] . اگر کلمه عبادت بدون قرینه بکار رود به معنای معروفش یعنی پرستش حمل میشود. برای نمونه: (رعد:36).
[4] . طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء تراثالعربی، بیتا، 4/442.
[5] ر.ک. به: علامه طباطبایی، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق، 1/24
[6] . امامخمینی(ره)، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1374ش، 67-68
[7] . وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ، ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِين و من جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه عبادتم كنند. من از آنان نه رزقى مىخواهم و نه مىخواهم مرا خوراك دهند. بدرستى يگانه رزاق و داراى قوت و متانت خداست. (ذاریات:56-58)؛ ر.ک. به: المیزان، 3/140.
[8] . إِنَّ الدُّنْيَا ... مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ (نهجالبلاغه، قم، دارالهجره، 493، خطبه 131)
[9] . برای نمونه: صدرالمتألهین، تفسیرالقرآنالکریم، قم، بیدار، 1366ش، 4/386
[10] . المیزان، 18/388
[11] . ملا محسن فیض کاشانی، علمالیقین، قم، بیدار، 1400ق، 8-9
[12] . يعني اينكه در خداوند در سوره حمد از حال كسي سخن گفته كه خداي غايب را وصف ميكند و بعد از چند آيه، آيه «إيّاك نعبد» را به صورت متكلم ميآورد علتش آن است كه ... .
[13] . المیزان، 1/25-26
[14] . محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق،41/14.
[15] . يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ هان اى مردم پروردگار خويش را كه شما و اسلافتان را آفريد بپرستيد شايد پرهيزكارى كنيد (بقره:21)
[16] . فریادگر توحید، قم، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی اهلبیتف 1378ش، 206؛ دستخط مبارک آن بزرگوار نیز ضمیمه همین کتاب است.
[17] . همان، 225
[18] . امام خمینی(ره)، آدابالصلاه، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام(ره)، 1370ش، 101
[19] . بحارالانوار، 68/221؛ مولوی چه زیبا سروده است که:
گفت پیغمبر که نفحتهای حقّ اندرین ایّام می آرد سبق
گوش هُش دارید این اوقات را درربایید اینچنین نفحات را
[20] . بحارالانوار، 67/26
[21] . اشاره به روایت پیامبر اکرم(ص) که فرمود: هیچکس همه شب را در خواب بسر نمیبرد مگر آنکه شیطان در دو گوش او بول کند و روز قیامت تهیدست به آنجا بیاید. (حسن دیلمی، ارشادالقلوب، انتشارات شریف رضی، 1412ق، 1/91)
[22] . میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاءالله، احمد فهری، تهران، 1360ش، بخش تازیانه سلوک، 135-136
[23] . امام خميني(ره)، آدابالصلاه (آداب نماز)، میسسه تنظيم ونشر آثار امام(ره)، 1370ش، 23
کشکول...
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sany61o بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 9:43